چون کسی نیست که از عشق تو فریاد رسد


چون کسی نیست که از عشق تو فریاد رسد

چه کنم صبر کنم گر ز تو بیداد رسد
چه کنم صبر کنم گر ز تو بیداد رسد
گر وصال تو به ما می نرسد ما و خیال
گر وصال تو به ما می نرسد ما و خیال
آرزو گر به گدایان نرسد یاد رسد
آرزو گر به گدایان نرسد یاد رسد
چه رسیدست به لاله ز رخت جز حسرت
چه رسیدست به لاله ز رخت جز حسرت
حسرت آنست که بر سوسن آزاد رسد
حسرت آنست که بر سوسن آزاد رسد
خاک درگاه ترا سرمهٔ خود خواهم کرد
خاک درگاه ترا سرمهٔ خود خواهم کرد
آری از خاک درت این قدرم باد رسد
آری از خاک درت این قدرم باد رسد
از تو هر روز غمی می طلبم از پی آنک
از تو هر روز غمی می طلبم از پی آنک
سیری دینه به امروز چه فریاد رسد
سیری دینه به امروز چه فریاد رسد